بررسی ایده های احمقانه یک سفر جذاب به دنیای انسانیت است، جایی که اشتباهات و انبوهی از ایدههایی که به صورت احمقانه در طول تاریخ مطرح شدهاند، سرگرم کننده و شاید آموزنده باشد. با تعقیب تکامل انسان و تأمل در اشتباهات گذشته، این ایده های مضحک به شما کمک میکند تا بهترین نتایج را از تجربیات دیگران به دست آورید. به طور متوسط، انسان ها دسته ای نسبتاً باهوش هستند. با این حال، قانون میانگینها به ما میگوید که هوش ما احتمالاً با لحظاتی بسیار احمقانه یکسان میشود. این فهرست از 16 ایده احمقانه در تاریخ بشر نشان می دهد که چگونه حتی تیزبین ترین افراد می توانند یک اشتباه واقعا احمقانه مرتکب شوند. برخی ایده ها فقط احمقانه هستند و برخی دیگر کاملاً فاجعه بار هستند.
مطالعه این ۵ وسیله شما اختراع ناسا است!
شماره 16 – باقلا فیثاغورث

با وجود تمام اکتشافات ریاضی شگفت انگیز فیثاغورث، یکی از مشارکت های کمتر شناخته شده او این شخصیت علمی را در این فهرست قرار داد. فرقه فیثاغورث اعتقادات بسیاری داشت که امروزه عجیب تلقی می شوند، اما این تصور که باقلا حاوی روح مردگان است (بله، درست خواندید)، یکی از عجیب ترین و احمقانه ترین ایده ها است.
شماره 15 – اختراعات زیست محیطی (غیر) دوستانه توماس میگلی

شما نمی توانید کسی را به خاطر تلاش سرزنش کنید، مگر اینکه با تلاش برای نوآوری، آسیب بی سابقه ای به سیاره زمین وارد کند. این مورد مربوط به توماس میگلی، مهندس آمریکایی است که دو تا از مضرترین مواد را برای محیط زیست و سلامت ما ایجاد کرد: فریون و بنزین سرب. تاثیر کار میگلی آنقدر وخیم بود که او را «فاجعه زیست محیطی یک نفره» نامیدند.
شماره 14 – چینی ها گنجشک ها را می کشند، ملخ ها را آزاد می کنند.
دلایل زیادی برای قحطی بزرگ چین وجود داشت، اما انقراض گنجشک ها یک اتفاق بزرگ بود. رئیس حزب کمونیست چین، مائو تسه تونگ، دستور داد چهار نوع آفت از جمله گنجشک ها، از بین بروند. با این حال، این باعث اختلالات زیست محیطی عظیمی شد. ملخها بخش عمدهای از رژیم غذایی گنجشکها را تشکیل میدهند، بنابراین بدون آنها، تعداد ملخها چند برابر میشود و در نتیجه مقادیر زیادی از غلات از بین میرود.
شماره 13 – خرگوش های استرالیا
شکار حیوانات در گذشته یک روش بسیار محبوب بود. برای تقویت این ورزش، خرگوش های اروپایی در دهه 1900 به استرالیا معرفی شدند. اما، همانطور که شهرت آنها نشان می دهد، خرگوش ها با سرعتی دیوانه کننده تکثیر شدند و تنها در نیم قرن در سراسر قاره استرالیا پخش شدند. این نه تنها به محصولات کشاورزی بلکه به حیات وحش بومی استرالیا نیز آسیب رساند.
شماره 12 – تهاجم وزغ
البته استرالیا تنها کشوری نیست که ایدههای احمقانهای در آن مطرح شده است. اما باز هم می خواهیم درباره این کشور صحبت کنیم. کمتر از یک قرن پس از فاجعه قبلی، استرالیایی ها فکر می کردند که معرفی وزغ های نیشکر برای کنترل جمعیت سوسک هایی که نیشکر میل می کنند، هوشمندانه است. متأسفانه، این کار مؤثر نبود، زیرا سوسک ها عمدتاً موفق به فرار از دست وزغ های گرسنه شدند و این دومین ایده احمقانه، باعث تخریب بزرگ موجودات بومی شد که تا امروز هم ادامه دارد.
شماره 11 – دارت چمنی

بازی دارت معمولاً برای بچه ها خطرناک تر از آن است که از آن لذت ببرند. بنابراین، راه حل چیست؟ ساخت دارت های بزرگ برای استفاده در چمن؛ ایده ای که مطرح شد! دارت ها برای پرتاب شدن به سمت یک هدف، معمولاً یک حلقه پلاستیکی، شبیه به بازی پرتاب حلقه هستند. طولی نکشید که دارت های سنگین همراه با نوک فلزی باعث نگرانی های زیادی شد و بدتر از آن نه تنها هزاران مصدوم گزارش شد، بلکه حداقل سه کودک در این بازی جان باختند. دارت چمنی در ایالات متحده ممنوع بود، اما اخیرا دوباره ظاهر شده است. خوشبختانه، این بار، نکات واضح تری برای ایمنی در نظر گرفته شده است.
شماره 10 – پروژه 100000
راستش را بخواهید، این ایده احمقانه شبیه چیزی است که در کمدی مانند The Simpsons مشاهده خواهید کرد. اما، در طول جنگ ویتنام در دهه 1960، رابرت مک نامارا، وزیر دفاع به این نتیجه رسید که بهترین راه برای تکمیل سهمیه استخدام، امضای نامزدهایی است که در شرایط عادی، استانداردهای نظامی پزشکی، جسمی و روانی را برآورده نمیکنند. جای تعجب نیست که این پروژه یک ایده وحشتناک بود. پرزیدنت لیندون بی جانسون سعی کرد آن را به عنوان راهی برای آموزش اعضای جامعه که از نظر تحصیلی و مالی دچار چالش هستند به بازار عرضه کند، اما این سربازان با سرعت سه برابر سربازان معمولی جان خود را از دست دادند و در صورت زنده ماندن، عواقب طولانی مدتی متحمل شدند. به این ترتیب، این پروژه یک شکست بزرگ در نظر گرفته می شود.
شماره 9 – توپ کلاه ایمنی
این ایده نیز مانند طنز به نظر می رسد، اما «سیستم کلاه ایمنی یکپارچه سلاح» یا توپ کلاه، واقعاً توسط آلبرت پرات در سال 1916 ثبت شد. گزارش شده است که این تفنگ «به طرز ناخودآگاه» هدف را به لطف حرکت طبیعی سر کاربر هدف قرار می دهد و ظاهراً هیچ عقب نشینی وجود نخواهد داشت. خوشبختانه، هیچ گزارشی مبنی بر استفاده از توپ کلاه ایمنی در طول جنگ جهانی اول وجود ندارد. این احتمالاً بهترین کار است، زیرا به نظر می رسد اگر توپ خطری هم داشته باشد، بیش از هر کس دیگری صاحب بدشانس را تهدید می کند.
شماره 8 – لباس چتر نجات

معلوم نیست چه احساسی بود که به فرانتس رایشلت انگیزه داد تا لباس چتر نجات خود را طراحی کند. آزمایشهای اولیه نسبتاً موفقیتآمیز بود و باعث شد رایشلت به این باور برسد که باید لباس را از سکوی بسیار بالاتر از ساختمان آپارتمان خود آزمایش کند. در واقع به بلندی برج ایفل. رایشلت اجازه گرفت تا کت و شلوارش را روی یک آدمک آزمایش کند، اما وقتی وارد صحنه شد، مشخص شد که او در عوض خود آدمک خواهد بود. متأسفانه، این ایده هوشمندانه ای نبود، زیرا چتر نجات او در اواسط پرواز از کار افتاد و او را تا حد مرگ فرو رفت.
شماره 7 – قرص های سمی برای جاودانگی
بنیانگذار سلسله کین، امپراتور کین شی هوانگ، بیشتر عمر خود را با وسواس و تلاش برای رسیدن به جاودانگی گذراند. به حدی که او کاوشگرانی را برای یافتن راه حلی مخفی به اطراف خود فرستاد. او حتی تا آنجا پیش رفت که از داروهای مقوی پر از جیوه سمی استفاده کرد. اینکه آیا این نسخه از پدرش صادر شده یا توسط یک کیمیاگر مشکوک به او «توصیه» شده است، مشخص نیست، اما سطح جیوه اندازهگیری شده در مقبره او مدتها پس از مرگ زودرس او تأیید میکند که او به طور منظم آن را مصرف میکرده است. با کمال تعجب، او تنها امپراتور یا نجیب زاده ای نخواهد بود که به این ترتیب جان خود را از دست داد ، اما او اولین بود.
شماره 6 – ناپلئون به روسیه حمله می کند
«چیزی که شکسته نیست را تعمیر نکن» ضرب المثلی است که ناپلئون فکر می کرد در طول حمله به روسیه به او کمک می کند. با این حال، این سناریو بسیار متفاوت از تهاجمات قبلی بود. جاده های روسیه کمتر توسعه یافته بودند و همین امر سرعت حملات او را که ناپلئون بر آن تکیه می کرد و نقطه قوتش بود را بسیار کاهش داد. زمین همچنین بسیار کمتر حاصلخیز بود، بنابراین ارتش ناپلئون نمیتوانست مانند گذشته به جمعآوری مواد غذایی متکی باشد. همراه با تاکتیکهای «زمین سوخته» که توسط روسها به کار میرفت، جایی که آنها قبل از عقبنشینی، محصولات را میسوزانند و انبارهای مواد غذایی را خالی میکردند، اوضاع را وخیم تر هم می کرد. بنابراین ارتش ناپلئون خیلی زود گرسنه شدند. زمستان های نابخشودنی روسیه را نیز به این ترکیب اضافه کنید. پس این تهاجم یکی از احمقانه ترین ایده های یک فرمانده درخشان مانند ناپلئون است.
شماره 5 – نبردی که هرگز اتفاق نیفتاد

راستش را بخواهید، نبرد کارانسبس به معنای متعارف، اصلاً یک جنگ نبود. در طول جنگ اتریش و ترکیه در اواخر دهه 1800، بخشی از ارتش اتریش در جستجوی نیروهای ارتش امپراتوری عثمانی بودند. با این حال، پس از نوشیدن مقادیر زیادی از الکل مردم محلی، یک نفر دچار ترس شد. وحشت در نهایت به نبردی تمام عیار تبدیل شد، زیرا ارتش اتریش معتقد بود که مورد حمله قرار گرفته اند. ارتش اتریش تلفات زیادی به دست خود متحمل شد و کارانسبس بلافاصله پس از آن به تصرف امپراتوری عثمانی درآمد.
شماره 4 – مواد منفجره شکلاتی
بمباران های جنگ جهانی دوم بدون شک وحشتناک بودند. با این حال، نیروهای نازی نیز تلاش خود را برای ابداع جایگزین های عجیب و غریب انجام می دادند . نازی ها در تلاش برای ترور اعضای خانواده سلطنتی، مواد منفجره در داخل قوطی های نخود و حتی تخته های شکلات که روکش شکلاتی واقعی داشتند، پنهان می کردند. خوشبختانه، به لطف اطلاعات بریتانیا، هیچ یک از این شیرینی های بدبخت راه خود را به نزدیکی های لندن باز نکرد. حتی اگر آنها این کار را انجام می دادند، بسیار مشکوک بود که خانواده سلطنتی به هر حال خودشان این موارد را مدیریت نمی کردند و گول این ایده احمقانه را می خوردند.
شماره 3 – سربازان اسپانیایی + اسکیت هلندی = یک زمان بد

سربازان اسپانیایی هنگام حمله به آمستردام هلند در طول جنگ هشتاد ساله با غافلگیری ناخوشایندی روبرو شدند. نقشه آن ها حمله با قایق بود. با این حال، آب های آمستردام یخ زده بود. در نتیجه، اسپانیایی ها با احتیاط از روی یخ پیاده روی کردند اما به سربازان هلندی که با اسکیت آماده شده بودند روبرو شدند. سربازان اسپانیایی با سطح مهارت نیروهای هلندی که آنها را از کشتی های خود عقب راندند و صدها نفر را کشتند، همخوانی نداشتند. اگرچه اسپانیایی ها حتی اگر با آموزش اسکیت شروع می کردند، اما باز هم نمی توانستند با هلندی ها در زمین چمن طبیعی خود رقابت کنند.
شماره 2 – ما به «پودر پا» رای می دهیم

راستیآزمایی این داستان سخت است، اما داستان در آن زمان در روزنامههای محلی منتشر میشد. در سال 1967، انتخاباتی در اکوادور برگزار شد. یک شرکت تولید کننده پودر پا به نام Pulvapies رای آورد. بله شما آن را درست خواندید. این شرکت یک کمپین تبلیغاتی هوشمندانه ایجاد کرد که در آن بروشورهایی با مضمون «به Pulvapies رأی دهید» و «برای شهردار: Pulvapies محترم» توزیع کردند. متأسفانه، برخی این را به معنای واقعی کلمه دریافت کردند، اعلامیه ها را با رای خود تحویل دادند و شهر پیکوآزا به پودر پا رای داد.
شماره 1 – جت عشق
اگر بخواهیم منصف باشیم،«یوشیرو ناکاماتسو» ژاپنی بیشترین پتنت را در بین هر مخترع دیگر این لیست دارد. اما این یک اختراع خاص است که تبسم بیشتری نسبت به بقیه ایجاد می کند. ناکاماتسو فکر کرد که وظیفه اوست کاهش نرخ زاد و ولد در ژاپن را اصلاح کند و اسپری “Love Jet” را ایجاد کرد. ایده این بود که خانمها این ماده را روی قسمتهای خصوصی بدن خود اسپری کنند تا مردان را جذب کنند. جدا از این واقعیت که مفهوم مضحک بود، ناکاماتسو با هر بطری فروخته شده ضرر می کرد. ما این را به عنوان یکی از احمقانه ترین ایده ها مطرح می کنیم.